۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

"Man is a genius when he is dreaming." Akira Kurosawa

دیشب‌مره نویسی:

دیشب خواب دیدم رئیس‌جمهور محبوب اومده خونه‌مون. یه کتاب بهش هدیه دادم به اسم:

Why Animals Lie?


۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

"you never get what you don't ask for... unless it's contagious!" -- Beverly Sills

once somebody told me "you have a contagious smile!" 
I stopped smiling... as if it was a disease!

Politically incorrect, too

فارسي را پاس بداريم:
نگوييم زيزي (زن زليل). بگوييم زيذال (زن ذليل).

۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

The most terrifying moment in my life was October 1962, during the Cuban Missile Crisis. I did not know all the facts - we have learned only recently how close we were to war - but I knew enough to make me tremble. Joseph Rotblat

بچه که بودم یک کتاب کاریکاتور از سیاستمدار‌های معروف داشتم که خیلی‌ دوست داشتم. کاریکاتور‌های صدام، تیتو، مائو، گاندی، گورباچف، یاسر عرفات، تاچر، استالین و فیدل کاسترو رو ازش یادم میاد. کاریکاتور مربوط به کاسترو این طوری بود که کاسترو یه خورده دونه رو زمین ریخته بود، بعد موشک‌های آمریکایی‌ میومدن طرفش دونه بخورن، اون با تیرکمون مینداختشون. 

به نظر شما ایران با چه تله‌ای هواپیمای غیر قابل رویت آمریکا رو به زمین کشوند؟

۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه

and it's never a good day to die ...

مشاهدات مهندسان کامپیوتر نشان میدهد هیچ زمانی‌ برای سرماخوردگی‌ زمان مناسب محسوب نمی‌شود.

۱۳۹۰ آذر ۱۲, شنبه

self-promote

یارم خوشگل پسنده... خوشگل پسنده... خوشگل پسنده!


پ.م: بر وزن "یارم مشکل پسنده".

Rational Iterated Prisoners Dilemma

سعادت پاداش اعتماد است ..... شاملو


In the regular version of Prisoners game, collaboration is dominated by betraying. In the iterated version, rational players repeatedly interacting for indefinitely long games can sustain the cooperative outcome.

۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه

Googoosh Meteorology/Astrology Academy

گوگوش

یه جا ابره آسمون یه جا پر از ستاره          یه جا آفتابی آسمون یه جا می باره

بی تو اما همه جا ابری و غم گرفته است       ابر آسمون یه قطره بارونم نداره

تو اگه باشی ابرها می بارند                        دشتهای خالی پر گل می شن

با تو من بهارم                بی تو شوره زارم   

وقتی هستی خوبم

وقتی نیستی بی تو                          یه قاب شکسته رو دیوارم

اونور دنیا شبه اینور دنیا روزه     یه جا خورشید خاموشه یه جا داره می سوزه

بی تو اما شب و روز فرقی با هم نداره    تو چشای منتظرم سیاهی موندگاره

تو اگه باشی آسمون صافه                     غصه ها پشت کوه قافه

http://www.youtube.com/watch?v=qyGLVqGSEMI

۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

Try it with noon o panir!

۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه

when it's easier to lose than to choose

"Take your time and look at all aspects, but don't overanalyze. After all, this is not an optimization problem you can solve optimally... Actually you should be happy about having this problem.  With one option, you wouldn't have this problem in the first place."
-- a piece of advice I received from a colleague on how to make certain decisions... 


and I suddenly thought of those 50% married Americans who go through a divorce ... and  #forever__singles

Is it always good to have plenty of options in the sea?

۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

Either Forever_signle or forever_looking_for_job... or both

when you are a girl and you wear the same thing on a date and in a job interview.


۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه

Ignorance is Bliss

در مدت کوتاهی از نزدیک به دو ماه گذشته که متوجه شده‌ام سوت سوتک آتش نشانی خانه‌ام  نه هر سه-چهار دقیقه یکبار، بلکه هر چهل و سه وهشت دهم ثانیه یکبار برای خودش جیرجیر میکند، زندگی برایم غیر قابل تحمل شده است.

پ.ن1.: فکر کنم تا به حال جمله به این بلندی ننوشته بودم. 
پ.ن2: بسه دیگه. برم باطریش رو عوض کنم.









۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

"Liberality lies less in giving liberally than in the timeliness of the gift."

× به جای کلمات مناسب، جای خالی بگذارید:

گوگوش (به مهران در گوگوش آکادمی): مهم زیاد تحریر دادن نیست. مهم به جا تحریر دادن است.



title: Jean de la Bruyere

۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

"I like a man who's good, but not too good - for the good die young, and I hate a dead one."

بله! اینجوری شد که بیوه کاری شدیم خانوم آ.!



title: by Mae West, it has something to do with job, not Steve Jobs.

۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

Bill Gates, Yogi Berra and That guy with high school diploma

قدرتی خدا، منِ مدر‌ک‌گرایی که مدام نصیحت می‌شنیدم "ادب مرد به ز مدرک اوست"، چشم به انتظار پسر دیپلمه‌ای نشسته‌ام.

پ.ن.: معیارهای جدید: باهوش باشد، من را بخنداند و آدم باشد (یعنی شامپانزه‌ نباشد).


.Title: Three people with high school diploma that I like


۱۳۹۰ مهر ۲, شنبه

"There is only one cure for gray hair. It was invented by a Frenchman. It is called the guillotine. P. G. Wodehouse"

خاك بر سر موهاي سفيدم كه هر رنگي بهشان ميزنم همينطوري خاكستري ميمانند. آخراز دستشان مجبور ميشوم بدهم سرم را از ته بزنند... با گيوتين.

۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه

Desperate for love

در این بازار بی‌مهری، یک مو از خرس کندن غنیمت است.

۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

"When the gods wish to punish us they answer our prayers."

In my previous post I wished I'd become a guy, homosexual or a perfect girl.
if all my wishes come true... then I'll become a perfect transsexual?


title: Oscar Wilde

۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سه‌شنبه

"If the world/Zohreh was perfect, it wouldn't be."

How come all girls but me look so perfect?
Makes me wish I was either a guy, homosextual or one of those perfect girls.



title: Yogi Berra

۱۳۹۰ شهریور ۱۸, جمعه

۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه

"Being on a sitcom/site.com stops me from getting Alzheimer's."

توصیه به ورزش فکری:
بعد از کار و در راه خانه بیست و سه مرتبه با خود فکر کنید وقتی رسیدم برم بدوم، بیست و سه مرتبه فکر کنید وقتی رسیدم، بروم فلان ورزش رو بکنم. بعد یک مرتبه عمیق‌ فکر کنید و به این نتیجه برسید که اصلا از فردا به جیم بروم و...
وقتی به منزل رسیدید، جلوی لپ‌تاپ با زاویه غیرمناسب دولا شده و اسامی و مفاهیم موهوم و حقیقی را گوگل کنید تا خسته شوید. محققان می‌گویند گوگل کردن یک ورزش فکری خوب است برای مقابله برای آلزایمر.


۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

Il Grido: or how to deal with rejection?

Il Grido (1957) Trailer
× معرفی فیلم:
(movie spoiler)

آلدو پس از یک رابطه هفت ساله با ایرما، درست وقتی که شرایط ازدواجشان فراهم می‌شود‌ از ایرما جواب می‌گیرد که مدتی است او دیگر عاشقش نیست...

راهنمای عملیه و گام به گام آلدو برای مقابله با ریجکشن:

1- حرف طرف مقابل را نادیده بگیریم. با لطف و مهربانی بیشتر او را تطمیع به دوست داشتنمان بکنیم.
2- بزنیمش. به قول مهران مدیری "بزنیدش! دلش بیشتر برایتان غنج می‌زند!". ولی با احتمال بیشتر می‌گوید "دیگر واقعا همه چیز تمام شد!".
3- ولش کنیم و سر به بیابان بگذاریم.
4- به دوستی که برایمان احساساتی دارد، ولی ما برایش احساسی نداریم، پناه ببریم.
5- با کسی که به ما نیاز دارد و ما به او نیاز داریم بمانیم.
6- به کسی که دنبال ما راه افتاده، راه بدهیم.
7- و بالاخره در پایان... به فرد مورد علاقه اصلی رجوع کرده و خودمان را به پایش بیندازیم (از بالای برج).


پ.ن: فیلم به صورت آنلاین در نت-فلیکس موجود است.




First World Misunderstandings

وقتی فکر می‌کنید جیرجیرک رفته تو سوت‌سوتک آتش‌نشانی‌تون، به جای حشره‌کش، باطری بخرید.


* سنسور دود

۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

First world dramas

I have to pay 199$ to repair only the broken display of the iphone I bought for 199$ (plus tax, plus plan).

No wonder Apple has more money than US government. I used to say "Make iphone, don't make war!". I change it to "make money, don't make war!".

۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

"We cannot always build the future for our youth, but we can build our youth for the future. - Franklin D. Roosevelt"

 بومي سازي:
امام خمینی (ره) : سربازان من درگهواره ها هستند. 

 

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

One in a million

× درس اخلاق... واقع‌بینی و تواضع:
هر وقت یه چیزی میشه که حس میکنم چقدر من خوبم و تکم و منحصر بفردم... به خودم یادآوری می‌کنم که فقط بین دخترای ایران سی و پنج تا دیگه مثل من پیدا میشه.



پ.ن: در محاسبات جمعیت ایران را هفتاد و دو میلیون فرض کنید.

۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

Wedding ring

× سوال روز:
 کادوی مناسب روز چپدست‌ چیست؟

۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

Happening in 21st century

Love in 0th sight...

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

Hi :)

آه :(



PS: Lost in keyboard translation

۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

"فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره"

× خام کردن زهره، منوچهر را:

نیست در این گفته من سوسه‌ای   گر تو به من قرض دهی بوسه‌ای
بوسه دیگر سر آن می‌نهم   لحظه دیگر به تو پس می‌دهم
من که نگفتم تو بده بوسه، مفت   طاق بده بوسه و برگیر جفت

-- زهره و منوچهر، ایرج میرزا



عنوان: قران

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

"don't leave people with their assumptions, they'll go insane"

if Like is supposed to be taken as I like you, +1 means I want to have a kid with you?



title: gooder

Missed Call

× زنگ زدیم، برنداشتید، قطع کردیم.


پ.ن.: اگر معادل فارسی بهتری سراغ دارید، بگویید.

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

Piero Milani: "Why should I buy expensive art when I can make my own?"

× نسخه بومی:

تهمینه میلانی: چرا پول بلیط سینما بدم وقتی میتونم خودم برای خودم فیلم بسازم؟

Lamps with AA batteries

به حول و قوّه الهی برم چراغای رابطه رو روشن کنم.

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

"We have deep depth!"

I was told my heart is made of ice...and I could not agree more!
If you are not deep enough, you can only see the tip of an iceberg.











 







title: Yogi Berra
photo: internet

۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

Refills are cheap

The bitter truth about seeing a good movie for the first time is that
you are losing your chance for seeing that movie for the first time
again.

p.s.: This holds true about people.

۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه

"We're doomed!"

If I knew how to flirt, my name was Flirtacia.



title: Glum, Gulliver's Travels

۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

But thanks god we have cemetery close by

امروز هم مسير خانه به كار و هم مسير كار به زايشگاه را گم كردم...

پ.ن. ١. حيف كه ديگه نميرم دانشگاه، وگرنه جمله وزن و قافيه بهتري ميداشت.




۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

F-word & S-word: lost in translation

حروف کلمات گافدار

۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

Genre

"You don't want to love and you refuse to be loved. But you just love the idea of love."

-- The man who loved women

۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

Step by step guide to make eye contact, for dummies


اگر فردی خجالتی هستید ابتدا با یک چشم شروع کنید.
* از رهنمودهای "اُذَین" علیهاسلام به پیروانش
photo: internet




۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

"It gets late early out there!"

درس روز:
هميشه زودتر از آني كه فكر كني دير ميشود.
هميشه هم كه نه... فقط اون وقتايي كه فكر ميكني فرصتش هميشه هست...


title: Yogi Berra

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

False positive

ما را به سخت جاني خود گمان بود... ولي انگار دلمان نازكتر از آن چيزي است كه به نظرمان ميرسيد... شكست.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

Sense of humor

The bus driver asked a pregnant woman to pay for two... Though her belly looked like twins.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۳, جمعه

Wrong direction

يه آقايي، كه همين الان هم هنوز روبروم نشسته، ميگه مال كجايي.
ميگم ايران.
ميگه ايران كجاي مرز ميشه دقيقا.
ميگم اون طرف كره زمين.
ميگه يعني زير كانال (پاناما)؟
ميگم آره... از اونجايي كه دروغگو دشمن خداست، اميدوارم كانال رو صاف بگيري بري تا قطب جنوب. بعدش دوباره ادامه بدي بري بالا، برسي به ايران.

پ.ن: يكي كه كره جغرافيايي داره چك كنه كه من مجبور نباشم توضيح بدم اونورتر از نوك دماغ آمريكاييها هم يه چيزهايي وجود داره.

Taking things personally

میزبانم آهنگ گذاشته : "نمون اینجا، برو." 
با خودم فکر میکنم: "باید رفت. اینجا جای ماندن نیست. باید شال و کلاه کرد و رفت. باید رفت، باید اهل سفر بود. اهل هجرت. باید مسافر بود، مهاجر بود، منتظر بود ...، باید عاشق بود، عاشق."

پ.ن.: تازه با میزبان رفتم کفش خریدم. بریم شال و کلاه هم بخریم.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۲, پنجشنبه

Taking things personally, just for fun

میزبانم آهنگ گذاشته : "نمون اینجا، برو." 
با خودم فکر میکنم: "باید رفت. اینجا جای ماندن نیست. باید شال و کلاه کرد و رفت. باید رفت، باید اهل سفر بود. اهل هجرت. باید مسافر بود، مهاجر بود، منتظر بود ...، باید عاشق بود، عاشق."

پ.ن.: تازه با میزبان رفتم کفش خریدم. فردا بریم شال و کلاه هم بخریم.

"درون يك جنگل، كنج يك خلوت، يه بركه تنهاست، كنار اين بركه، كه تنها ميمونه، يه ساقه خشكه با يك جوونه"

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

Lost and Found

درس روز:
اگر گمشده‌ای دارید، گوشه چیزی را گره بزنید. اجنه‌ای که آن را جابجا کرده‌اند در اسرع وقت آن را برمیگردانند. هرگز به روش‌های اسپیریچوال محض و الله‌بختکی مانند "ان‌شاءالله پیدا میشه" و یا "دعا کنیم که پیدا بشه" با ضریب خطای بالا بسنده نکنید... به جای آن از روش گره زدن با بیش از ربع‌هزار سال سابقه تاریخی و با تاییدیه تجربی خانم دکتر "نون" و خودم استفاده کنید... دینگ دینگ.

پ.ن.: از اجنه محترم برای بازگردادن مدرک گمشده بنده کمال تشکر را دارم. ولی کردیت کارتم رو هم برگردونید لطفا.


۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

Artificial Love

دارم اثباب و اساسیه‌ام* را جمع می‌کنم و توی کارتن می‌گذارم. قسمت خوب ماجرا وقتی است که آدم هر چه کاغذ و جزوه بیخود داره پخشِ کف اتاق می‌کنه که برود توی سطل بازیافت.

از بین این همه جزوه و کاغذ، با جزوه درس "هوش‌مصنوعی" نمی‌دونم چکار کنم. کلاس، از اون کلاس‌هایی بود که قرار نبود ازش نمره بگیرم و تقریبا همینطوری رفتم سر کلاس. کلاسش آش دهانسوزی نبود، آنقدرها هم خوب جزوه ننوشته‌ام. کلا تو این دوره و زمونه همه چی هم بهترش توی اینترنت هست. استادش یک آدم میانسال بود. از زندگی شخصیش می‌دانم که یک دختر داشت و دموکرات بود.مثالهایی که سر کلاس می‌زد بیشتر در مورد عشق و خیانت بود. اونقدر که من، دانشجوی نوعی، برداشتم این بود که این بنده‌خدا یک جای زندگیش یک ضربه عشقی خورده. حالا دارم یک سری از مثال‌ها را پیدا می‌کنم و اینجا می‌نویسم که راحت‌تر اصل جزوه را بندازم دور. چون نکته جالب دیگری نداشت.

--------------------------------------
این یکی از مثال‌هایی بود که دوست دارم. نشان می‌دهد اصلا بی حساب و کتاب نیست که دختر خانم‌ها باید مدتها چشمشان به دهان آقای پسر دوخته شود تا ازش تقاضای ازدواج بیرون بیاید، چون آقای داماد مشغول حساب و کتاب زیر است که ببیند آیا بهش می‌ارزد یا نه. به جز این، کافیه عدد "منفی صد" حاصل از جواب نه شنیدن و عدد "منفی پنج‌هزار" حاصل از جواب منفی شنیدن و از دست دادن حلقه به طور همزمان رو مقایسه کنید تا معلوم بشه حلقه فقط برای دخترها نیست که اینقدر مهمه. 


Expected Utility (for proposal)
0.6 x U(Mary agrees) + 0.3 x U (Mary rejects & returns the ring) + 0.1 x U (Mary rejects & keeps the ring) = 
0.6 x 10000 + 0.3 x (-100) + 0.1 x (-5000) = 5470


(ادامه دارد...)

* دوست دارم اینطوری بنویسم.
** معمولا استادهای دیگه‌ای این درس رو در دانشکده ما میدن. گفتم سوتفاهم نشه.


Anti-Cannibalism Argument

"آدما از آدما زود سیر میشن."

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

An Eternal Sunshine of a Spotless Mind

آمار می‌گوید میلیون‌ها نفر در سراسر جهان از بیماری فراموشی رنج می‌برند.
ای کاش دکترها زودتر دارویی می‌ساختند برای علاج آلزایمر ناخواسته و دوایی هم برای ابتلا به آلزایمر خودخواسته.
آماری وجود ندارد که بگوید روزانه چند میلیون‌ نفر در سراسر جهان برای فراموش کردن رنج می‌کشند.


پ.ن: عجالتا...برای پیشگیری از آلزایمر توصیه می‌شود که زغال‌اخته بخورید، جدول کلمات متقاطع حل کنید و گوگل کنید.

Mutually Exclusive

یه روز خوب میاد که هم خوشنود باشم و هم رستگار.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

From fml to lml

یه روز خوب میاد که شتر گهی لپ‌لپ خورد گه دانه دانه.

پ.ن. کم ربط: در خواب و خیالم و دارم برای آینده نزدیک برنامه‌ریزی می‌کنم که کی لپ‌لپ خورم کی دانه‌دانه.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

"Dark as the black in the crack in the ground"

× آیا می‌دانستید:
 تاریک‌ترین ساعت شب درست قبل از طلوع خورشید است؟ ... و من صبح را دوست دارم؟



۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

Yes or NO? !Maybe !Ask Me Later

درس روز: بیایید از این به بعد به کسانی که استخاره می‌کنند، نخندیم.

پ.ن.: فال حافظ، فال ورق، فال قهوه، فال چوب و غیره و ذلک نیز پذیرفته می‌شود.

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

"Smile! You're on camera 24/7"

سوال: آیا ما کلا همیشه اینقدر زشتیم یا فقط عکس‌های پاسپورتمان این‌طوری است؟

 نتیجه اخلاقی: هر چهره‌ای با لبخند زیباتر است...

CC to my sis, Zahra

هلا ای زهره زهرا بکش آن گوش زهرا را

پ.ن.: دستم کوتاه است. پس دلم تنگ می‌شود.

۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

Tehran, I love you


× معرفی فیلم

اگر می‌خواهید یک فیلم راحت ببینید، فیلم A Clockwork Orange را نبینید. گوگل اسمش را ترجمه می‌کند، "چرخ‌های ساعت نارنجی". ولی می‌دانم که درست‌ترش ربطی به پرتقال دارد، چون نویسنده کتاب در یکی از اظهارنظرهایی که در مورد عنوان کتاب (کتابی که از رویش فیلم ساخته شده)، می‌گوید اشاره‌اش به پرتقال و کلا میوه آبدار طبیعی است. شاید اشاره است به ضدقهرمان داستان که نوجوان است. به هر حال من چون حوصله و اعصابم اجازه نداد، اولش را فقط دیدم و بیشتر نمیدانم. یکسری از نقدهای فیلم را اول‌ خوانده بودم و بعد شروع کرده بودم به دیدن. اکثرا نمره خوب داده بودند. یکی هم گفته بود بد نیست ولی فیلم عجیب و غریبی است. ولی خوب توی دلم گفته بودم "چه سوسول! تازه فیلم ماللهلند هم توی دسته فیلم‌های عجیب و غریب است ولی دلیل نمی‌شود آدم نبیند." به هر حال که دستم بشکند که به حرفش گوش نکردم. فیلم را ندیدم، همانقدر هم که دیدم لذت نبردم. تازه مجبور شدم بیایم اینجا شش خط هم در موردش بنویسم. 

بعد از شکست قبلی، اتفاقی فیلم where the heart is را توی لیست فیلمها دیدم. فیلم نسبتا آبدوغ خیاری که از تلویزیون دیده‌ بودم قبلا. ولی نکته قابل توجه این بود که ناتالی پورتمن را نشناخته بودم وقتی که فیلم را دیده بودم (کلا باید یک لیست از هنرپیشه‌های اسکارگرفته که در فیلم‌ها نشناخته‌امشان تهیه کنم). به هر حال سبب خیر شد فیلم دیگه‌ای از ناتالی‌پورتمن ببینم به جبران مافات از اون قضیه "سازوکار پرتقالی". قرعه به نام New York, I love you افتاد. کمی که از فیلم گذشت فکر کردم مچ کارگردان فیلم رو گرفته‌ام که ایده فیلم Paris, J'taime را کپی کرده. ولی بعدش فهمیدم که اصلا ایده همان بوده که کپی کنند ایده را. رویهم‌رفته فیلم بدی نبود. مثل نسخه پاریسیش خط‌کشی شده نبود از نظر پشت‌سر‌هم بودن اپیزودها. یعنی یک جاهایی قاطی میشدن داستان‌ها. همین بود که تا آخرهای فیلم امیدوار بودم ببینم باز سروکله ناتالی پیدا بشود، ببینم با شوهرش خوشبخت شده یا نه.

 اگر قسمت‌هایی از فیلم را که بین خواب و بیداری بودم به حساب نیاوریم (بگذارید به حساب خواب‌آلودگی من، نه خواب‌آوری فیلم) قسمت مورد علاقه من آنجایی بود که ناتالی با مرد هندی، چون نامحرم است دست نمی‌دهد. ولی بعد اجازه می‌دهد مرد غریبه سر کچلش را ببوسد. من را یاد سینوهه انداخت و معشوقه‌اش. و اینکه تا همین چندهزار سال پیش دست زدن مرد نامحرم به سر کچل زن، در مصر چه خلاف سنگینی محسوب میشده است. به هرحال عرف جامعه است دیگر، با زمان و مکان عوض می‌شود. البته دقیقا نه اینکه خودبخود با مکان و زمان عوض شود. آدمیزاد دو پا عوضش می‌کند و اسمش را می‌گذارد شرع و عرف و قانون جامعه. وگرنه که اورانگاتون‌های زمان ما هنوز همانطوری جفتشان را پیدا می‌کنند، و بعد بچه‌‌هایشان را بغل می‌کنند که اورانگاتون‌های زمان سینوهه (خلط مطلب: ولی اورانگاتون‌های آینده را خبر ندارم چون که نسلشان کم و بیش در حال انقراض است). حالا اگر این مساله عرف و چه و چه فقط مربوط می‍شد به "خور و خواب و خشم و شهوت"، و به قول ناتالی در فیلم اینکه "ماست و شیر" رو با هم نخوریم، خوب بود. به قول قران، آدم میگفت این تفاوت‌ها برای "دایورسیتی" خیلی هم خوب است، "باشد برای اینکه همدیگر را بشناسید". ولی مساله این است که منجر می‍شود به "شغب و ظلم و جهلت". همین که یک آدمی بزند یک آدم دیگر را بکشد، مجازاتش در یک ایالت پانزده سال حبس است، اگر همین قتل شهر ایالت کناری بود، اعدام، بالاخره کدام یکیش عدل است؟ تازه همین‌ قانون‌ها با زمان هم هی عوض می‌شود... بیخیال این موضوع. آدم گربه که نیست، که بچه‌اش را بخورد و کسی کاری به کارش نداشته باشد. نه، واقعا از کی تا حالا من وکیل‌مدافع قاتل‌ها شده‌ام؟ من فقط می‌توانم نصیحت کنم قاتل‌ها خودشان حواسشان باشد که گیر نیفتند. ولی برای محکم‌کاری بروند کشور یا ایالتی که که اعدام ندارد. وقتی زندگی و عدالت قرار نیست منصفانه و بهینه باشند، می‌شود حواس را جمع کرد که پای آدم از گلیم محدودیت‌هایی که جامعه گذاشته بیرون نرود.

فیلم "نرگس" را هم دیدم. مدل رابطه‌ آفاق و عادل برایم جالب بود. اینکه هم مادر باشی، هم زن، هم همکار کسی. ولی چرا اینقدر فیلم‌های ایرانی کش دارد؟ کل فیلم می‌توانست حمع و جور شود، بشود یک اپیزود از فیلم "تهران، دوستت دارم".
اما یک سوال: هم آفاق، هم عادل، هر دو دزد بودند. هم آفاق، هم عادل، هر دو عاشق بودند. ولی فیلم، آفاق را قربانی کرد. چرا؟ چون زن بود، پیر شده بود، عاشق کسی بود که عاشقش نبود، حق زندگی نداشت؟ هر چه بود که تاریخ مصرفش گذشته بود چه به عنوان مادر، چه به عنوان زن، چه به عنوان دزد، چه به عنوان کاراکتر فیلم. تاریخ مصرف چیزی هم که گذشت، باید انداختش زیر هجده‌چرخ، دوبار از رویش رد شد.


(خلاصه فیلم نرگس از لینک یوتیوبش: آفاق با جواني به نام عادل زندگي مي كند. آفاق از كودكي عادل را بزرگ كرده و بعد به ناچار به عقد او درآمده است. آن دو از طريق دزدي گذران مي كنند. عادل با دختر جواني كه خانواده فقيري دارد، آشنا مي شود و به او دل مي بندد. آفاق براي آنكه امكان ازدواج آن دو را فراهم كند خود را مادر عادل معرفي مي كند. نرگس و عادل ازدواج مي كنند و عادل درجريان يك سرقت دستگير مي شود. پس از آزاد شدن عادل و برملا شدن راز او، آفاق عادل را تحريك مي كند كه به همراه مال خري به نام يعقوب دست به يك دزدي كلان بزنند و با پول آن در شهري ديگر زندگي كنند. يعقوب دستگير مي شود اما عادل و آفاق مي گريزند. نرگس تصميم مي گيرد پول هاي دزدي را پس بدهد. بين آن ها درگيري رخ مي دهد و آفاق كه در جاده به دنبال نرگس و عادل است با يك كاميون تصادف مي كند و مي ميرد.)


۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه

Hafez Raging FUUUUUUUUUUUU Story

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید...گفتم که ماه من شو، گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز...گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد...گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت...گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آمد
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد...گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد...گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید...
حافظ

۱۳۹۰ فروردین ۱۲, جمعه

My Inner Child

غم از دست دادن بچه خیلی سخته...

۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه

❒Single ❒Taken

 ❒ سینگول ❒ مینگول ❒ حبه انگول



title: It's on twitter trends tonight

Gharibe Koochak

× معرفی فیلم:

فیلم "باشو، غریبه کوچک" را دیدم و و توصیه می کنم ببینید... اگر که شما هم مثل من، ربع قرن در زندگی اختلاف فاز دارید.
انگار همین دیروز بود که تبلیغش را از تلویزیون پخش می کردند*. ولی خوب من در آن سن و سال ترجیح میدادم فیلم "الو، الو، من جوجو ام" را ببینم تا یک فیلم غمگین از یک بچه جنگزده. 


در مورد "جدایی نادر از سیمین" یا "جدایی سیمین از نادر**" یا"طلاق دادن نادر، سیمین را" یا "طلاق گرفتن سیمین از نادر" هنوز نظری ندارم. امیدوارم این یکی کارش به بیست و پنج سال نکشد... در مورد اخراجیهای دو و سه هم نظری ندارم. اخراجیهای یک را سعی کردم ببینم ولی هیچوقت تمام نشد. و این تمام نشدنش منوط می شود به سوخت وساز داشتنش و نه دیر و زود داشتن. 


* البته انگار پارسال هم دوباره سینماهای تهران دوباره اکران کرده اند.
** فرق واژه "جدایی" و "طلاق" فقط در فارسی و عربی بودنشان نیست. جدایی، آیینه پذیر است و از هر طرف شدنی است، ولی طلاق اینطور نیست، از یک طرف دادنی و از طرفی گرفتنی است. و این اصلا فرق کوچکی نیست وقتی شکل قانون به خودش میگیرد.

۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

its like its vs. it's

× فارسی را پاس بداریم:
ساله نو مبارک: نادرست.

ماله نو مبارک: درست (وجه کاربرد: وقتی فردی جهت امور بنایی، ماله نو خریداری کرده است)

۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

"There are 10 types of people. Those who do understand binary; and those who do not"


- از امسال بايد يه شمع به كيك تولدم اضافه كنم.
+ به به! ايشالا تولد صد و بيست هشت سالگيت!

۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

"One should never trust a woman who tells her real age. If she tells that, she'll tell anything."

به من روز زن رو تبریک نگید. به من روز جهانی کودک رو تبریک بگید.
-- (امضا و سن محفوظ)



title: Oscar Wilde

Theorem

قضیه: خودتان را اثبات کنید. (بیست نمره)

۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

Researchers have shown that...

آخرین آزمایشهای انجام شده نشان میدهد برخلاف تصور عمومی، یک شب بیدار ماندن حداکثر تا هشت ساعت به زمان مفید روز اضافه میکند. 
باور قدیمی بر این بود که زمان مفید در شب کش آمده و به بی نهایت میل میکند.

پ.ن.: عُموم = خودم

۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

Random vs. Deterministic

× روزمره نویسی:

خدا یه سری در رو باز و بسته کرد...
از سر حوصله‌سرفتگی، یا از سر حکمت و رحمت؟ ...الله اعلم!

۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه

"So, then what do you believe in?"

با اجازه وودی آلن:

- مرگ و گذر زمان.

Title: closing part of Sleeper movie, Woody Allen

۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

"For every action there is an equal and opposite reaction"

خیلی دوست دارم سرمو محکم بکوبم به دیوار... فقط ترسم که سر، شکند دیوارش.


title: Newton's thirst law of motion

۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

Genre

"YES! I want to be added to the Donate Life California organ and tissue donor registry, and thereby agree to give life upon my death."

"Would you like to make a $2 voluntary contribution to promote and support organ donation? If your answer is yes, check box." 
    - Yes
X - No.


-------------------------------------------------------------------------------------------------
-- DMV page, Organ and Tissue Transplant Donation agreement page

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

The change we needed

قبل از انقلاب:
اگه کسی بچه‌اش تو تظاهرات کشته می‌شد، پول تیر رو می‌گرفتن، بعد جنازه رو می‌دادن. خانواده حق عزاداری هم نداشتن.

بعد ار انقلاب:
پول تیر رو نمی‌گیرن، جنازه رو نمی‌دن. خودشون هم برات عزاداری می‌کنن.

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

"Hope for the best, plan for the worst"

جایزه نفیسی* برای خدا در نظر گرفتم اگه بتونه کاری کنه که من امشب سرما نخورم.
پلان بی: قرص ویتامین سی میخورم.

* از قبیل سفر زیارتی به خانه خدا (چون بالاخره هیچ جا مثل خونه خود آدم/خدا نمیشه...)

۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

Nobody Loves Me

Since we forget everybody, Nobody is much better than everybody...



PS1: if not Everybody, Nobody is Somebody...
PS2: Inspired by the story of Odyssey:
...telling Cyclops (Polyphemus) that his name is "Nobody" (οὔτις in Greek), then escaping after blinding Polyphemus. When queried by other Cyclopes about why he is screaming, Polyphemus replies that "Nobody" is hurting him, and with that, it sounds as if nobody is hurting him

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

Great Reasons to Drink Water

× نظریه: 
آب که زیاد بخورید، احساساتتون رقیق میشه، اشکتون زود در میاد.

× اثبات:
امتحانش سخت نیست، مثل آب خوردنه.



۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

"Data is not information"

× عنوان خبر:

زلزله 6.1 ریشتری در غرب شیلی.



نقشه شیلی در آمریکای جنوبی






Title: Data is not information, information is not knowledge, knowledge is not understanding, understanding is not wisdom. -- Clifford Stoll

۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

Drinking blood making one immortal is just a myth

پرواز را به خاطر بسپار!
... مردنی‌ که هست، گر چه خفاش اصلا پرنده نباشد!





about title: ... 'cause one may get AIDS.

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

"Which death is preferably to every other? The unexpected"

به توصیه کارشناسان سازمان حوادث مترقبه گوش می‌کنم و خودم را برای اینکه دنیا روی سرم آوار شود آماده می‌کنم.


title: Julius Caesar

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

the Ant and the Anteater

منی که معمولا آزارم به مورچه هم نمی‌رسد، امروز اشتباهی چند تا مورچه خوردم. نزدیک بود دلم برایشان کباب شود. ولی دیدم اگر دلم بسوزد، جهنمی برای مورچه‌ها درست می‌شود!
دیده‌ام وقتی کسی می‌میرد، همه حدس می‌زنند حتما الان یه جای بهتریه. گفتم اشکال ندارد. حتما ابن مورچه‌ها هم الان جای بهتری هستند. بقیه غذایم را خوردم تا باقیات الصالحاتش* برسد بهشان.

* در اینجا یعنی بقیه غذای من.

Myers Briggs Personality Types: INTP

I took this test. It might be a good answer to facebook's "about me" question. Just a bit scary though! :)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

"Rodin's Thinker is introverted. Here these thinkers ponder the apparent chaos of the world in order to extract from it the universal truths and principles that can be counted on. These principles, once extracted, will provide the logical structure on which to build strategies.

...They are less interested in running the world as they are in understanding it...They are rigorous with their thoughts and analysis, choosing the exact words that convey precisely what is meant. They may spend a lot of time defining words, concepts and systems in order to define a problematic solution. They are armchair detectives, scientists and philosophers, spending most of their time in quiet reflection to ponder truth, and solve mysteries. 

They may tend to neglect social requirements and responsibilities, finding many relationships to be too superficial to be of much interest."

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

"Too much SALT isn’t good for you."

بچه که بودم مهم‌ترین چیزی که از ریگان میدونستم این بود که هنرپیشه بوده و آمریکایی‌ها هم که آدم‌های سطحی هستن به خاطر قیافه‌اش بهش رای دادن و همین‌جوری دستی‌دستی رئیس‌جمهور شده...
تا اینکه اواخر جنگ (که یه جورایی آمریکا مستقیم با ایران تو خلیج‌فارس درگیر شده بود)، یه روزی تو مدرسه بهمون یه نایلون مخصوص کمک به جبهه‌ها دادن. یه نایلون زرد بود که روش یه طرحی از رزمنده‌ها نقاشی شده بود. یکی هم بود که یه پرچمی دستش بود که روش نوشته بود:
«خلیج‎فارس ایران.... محل دفن ریگان»

بعد من اون موقع فکر کردم یادم باشه ببینیم آخرش ریگان کجا دفن میشه.

امروز تو تلویزیون برنامه در مورد صدمین سالگرد تولد ریگان داشت. یادش افتادم، رفتم چک کردم. در شهر «سیمی‌ولی» اطراف لس‌آنجلس فوت می‌کنه، توی کتابخونه‌ای به اسم خودش براش مراسم خانوادگی میگیرن. بعد می‌برنش واشنگتن دی سی، مراسم رسمی می‌گیرن. بعد دوباره برمیگیدونن کتابخونه و آخر اون کتابخونه میشه محل دفن ریگان.

الان بیشتر از بیست سال گذشته از اون موقع. محل دفن ریگان معلوم شد. ولی ما نشستیم داریم پتیشن امضا میکنیم که حداقل اون تیکه «خلیج فارس ایران» درست باشه.

پ.ن.: بگذریم از اینکه سهم ایران از خزر از پنجاه درصد، شد یازده-دوازده درصد و نمیدونیم کی رو باید کجا دفنش کنیم بابتش.


title: Ronald Reagan

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

Mandatory Rebound -- for women only

محلل.


نتیجه: اینطور نیست که اسلام همیشه به زنها ظلم کرده باشه...

پ.ن: برای علاقمندان... محلل، صادق هدایت

۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

Pattern Recognition


اینکه مار از بین این همه گیاه، خوب میداند که از چه گیاهی بدش می‌آید و دوان دوان می‌رود به ضرب‌المثل‌نویس محله هم می‌گوید که حواست باشد که من از پونه بدم می‌آید و بعدش هم می‌رود آمار پونه‌هایی که دم لانه‌اش در می‌آید را می‌گیرد و گزارش می‌دهد... اینها هیچ تصادفی نیست. یک مار عاقل باید برای خودش چمبره بزند و دلیلش را در خودش جستجو کند.

با احتمال خیلی زیادی مار به نتیجه می‌رسد که ضمیر ناخوداگاه خودش است که بو می‌کشد و می‌رود جایی که پونه در می‌‌آید لونه میسازد و نه بالعکس.

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

"but it is already tomorrow in Australia."

"مهربان باش و دوست بدار... شاید که فردایی نباشد."





title: from Charles M. Schulz's quote

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

"The example of the bird does not prove that man can fly."

طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت؟     به در آی تا ببینی طیران آدمیت
-- سعدی، قرن هفتم هجری




title: Simon Newcomb, Astronomer, 1902: "Flight by machines heavier than air is unpractical and insignificant, if not utterly impossible. The example of the bird does not prove that man can fly."
"The Wright brothers, Orville  and Wilbur invented and built the world's first successful airplane and making the first controlled, powered and sustained heavier-than-air human flight, on December 17, 1903." -- wikipedia


۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

you'll leave the chat-room and go/die happily ever after

چو با تو شاد بنشیند، ز هر "چت" برخیزی
چو از رخ پرده برگیرد، به پیشش شادمان "میری"

-- عراقی



پ.ن.: چِت: چه تو را

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

Getting lost, in a good way

برم خودمو گم کنم...
مدل آدم‌هایی که احساس مهمی می‌کنند.

۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

Alas... I can't take it personally

این شعر مولانا رو اخیرا دیدم و رابطه خوبی برقرار می‌کنم... انگاری که اصلا برای من گفته شده باشه...

(warning: poem spoiler)


زُهی باغ
زُهی باغ که بشکفت ز بالا

زُهی فرّ
زُهی نور
زُهی شرّ
زُهی شور
زُهی گوهر منثور

زُهی ملک
زُهی مال
زُهی قال
زُهی حال
زُهی پرّ و زهی بال بر افلاک تجلا


پ.ن: رونوشت به یکی از دوستان که منو گاهی زُهی صدا میکنه.

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

Where there is a must, there is a yogurt

وقتی انتخابی دلبخواه نباشد، دلت «باید» که بخواهدش...




عنوان: از خود ماست.

"In theory there is no difference between theory and practice. In practice there is"

من که امتحان نکرده‌ام ولی معروفه که با نوشتن کلمه های«آب» و «گوشت» روی کاغذ آدم گرسنه سیر نمیشه. حالا منم تا حالا یادم نمیاد خود «باباگانوش» رو خورده باشم، ولی کلمه اش خوشمزه بود:

«باباگانوش» در فارسی، در واقع همون «بابا غنوج» هست در عربی.
«غنوج» از ریشه «غنج» زدن میاد. یه جورایی یعنی غذایی که بابا دلش براش غنج میزنه... غذایی که دل بابا رو می‌بره...

از اون طرف تو ترکی بهش میگن imam bayıldı، که ترجمه میشه به the imam fainted، یعنی امام براش غش میکنه.

**************

یحتمل ملک اشعرای بهار در وصف باباگانوش چنین سروده است که:

«وز شیخ دل ربوده به غنج و دلال خویش»

پی نوشت تکمیلی:
منابع آگاه به اطلاع رساندند که طریقه پخت و به طبع آن مزه باباگانوش و امام بایلدی متفاوت است. همین نکته مهر تایید دیگری است بر این که آنچه که بر کاغذ می‌آید با آنچه که در دنیای واقعی می‌گذرد متفاوت است. چنانچه این دو از نظر معنای لغوی با تقریب خوبی یکی هستند، ولی مزه‌ها نه.

title: Yogi Berra

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

“From a certain point of view our real enemy, the true troublemaker, is inside.”

هر کسی دنیا رو از دریچه چشمان خودش میبینه.

تبصره: به جز «من، در این لحظه مشخص» که فکر کنم دارم چشم‌ بسته، غیب میگم...

title: Dalai Lama