۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۳, جمعه

Taking things personally

میزبانم آهنگ گذاشته : "نمون اینجا، برو." 
با خودم فکر میکنم: "باید رفت. اینجا جای ماندن نیست. باید شال و کلاه کرد و رفت. باید رفت، باید اهل سفر بود. اهل هجرت. باید مسافر بود، مهاجر بود، منتظر بود ...، باید عاشق بود، عاشق."

پ.ن.: تازه با میزبان رفتم کفش خریدم. بریم شال و کلاه هم بخریم.

هیچ نظری موجود نیست: