۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

Pattern Recognition


اینکه مار از بین این همه گیاه، خوب میداند که از چه گیاهی بدش می‌آید و دوان دوان می‌رود به ضرب‌المثل‌نویس محله هم می‌گوید که حواست باشد که من از پونه بدم می‌آید و بعدش هم می‌رود آمار پونه‌هایی که دم لانه‌اش در می‌آید را می‌گیرد و گزارش می‌دهد... اینها هیچ تصادفی نیست. یک مار عاقل باید برای خودش چمبره بزند و دلیلش را در خودش جستجو کند.

با احتمال خیلی زیادی مار به نتیجه می‌رسد که ضمیر ناخوداگاه خودش است که بو می‌کشد و می‌رود جایی که پونه در می‌‌آید لونه میسازد و نه بالعکس.

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

"but it is already tomorrow in Australia."

"مهربان باش و دوست بدار... شاید که فردایی نباشد."





title: from Charles M. Schulz's quote

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

"The example of the bird does not prove that man can fly."

طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت؟     به در آی تا ببینی طیران آدمیت
-- سعدی، قرن هفتم هجری




title: Simon Newcomb, Astronomer, 1902: "Flight by machines heavier than air is unpractical and insignificant, if not utterly impossible. The example of the bird does not prove that man can fly."
"The Wright brothers, Orville  and Wilbur invented and built the world's first successful airplane and making the first controlled, powered and sustained heavier-than-air human flight, on December 17, 1903." -- wikipedia


۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

you'll leave the chat-room and go/die happily ever after

چو با تو شاد بنشیند، ز هر "چت" برخیزی
چو از رخ پرده برگیرد، به پیشش شادمان "میری"

-- عراقی



پ.ن.: چِت: چه تو را

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

Getting lost, in a good way

برم خودمو گم کنم...
مدل آدم‌هایی که احساس مهمی می‌کنند.

۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

Alas... I can't take it personally

این شعر مولانا رو اخیرا دیدم و رابطه خوبی برقرار می‌کنم... انگاری که اصلا برای من گفته شده باشه...

(warning: poem spoiler)


زُهی باغ
زُهی باغ که بشکفت ز بالا

زُهی فرّ
زُهی نور
زُهی شرّ
زُهی شور
زُهی گوهر منثور

زُهی ملک
زُهی مال
زُهی قال
زُهی حال
زُهی پرّ و زهی بال بر افلاک تجلا


پ.ن: رونوشت به یکی از دوستان که منو گاهی زُهی صدا میکنه.

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

Where there is a must, there is a yogurt

وقتی انتخابی دلبخواه نباشد، دلت «باید» که بخواهدش...




عنوان: از خود ماست.

"In theory there is no difference between theory and practice. In practice there is"

من که امتحان نکرده‌ام ولی معروفه که با نوشتن کلمه های«آب» و «گوشت» روی کاغذ آدم گرسنه سیر نمیشه. حالا منم تا حالا یادم نمیاد خود «باباگانوش» رو خورده باشم، ولی کلمه اش خوشمزه بود:

«باباگانوش» در فارسی، در واقع همون «بابا غنوج» هست در عربی.
«غنوج» از ریشه «غنج» زدن میاد. یه جورایی یعنی غذایی که بابا دلش براش غنج میزنه... غذایی که دل بابا رو می‌بره...

از اون طرف تو ترکی بهش میگن imam bayıldı، که ترجمه میشه به the imam fainted، یعنی امام براش غش میکنه.

**************

یحتمل ملک اشعرای بهار در وصف باباگانوش چنین سروده است که:

«وز شیخ دل ربوده به غنج و دلال خویش»

پی نوشت تکمیلی:
منابع آگاه به اطلاع رساندند که طریقه پخت و به طبع آن مزه باباگانوش و امام بایلدی متفاوت است. همین نکته مهر تایید دیگری است بر این که آنچه که بر کاغذ می‌آید با آنچه که در دنیای واقعی می‌گذرد متفاوت است. چنانچه این دو از نظر معنای لغوی با تقریب خوبی یکی هستند، ولی مزه‌ها نه.

title: Yogi Berra

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

“From a certain point of view our real enemy, the true troublemaker, is inside.”

هر کسی دنیا رو از دریچه چشمان خودش میبینه.

تبصره: به جز «من، در این لحظه مشخص» که فکر کنم دارم چشم‌ بسته، غیب میگم...

title: Dalai Lama