۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

Tücke

روزمره نویسی:




طبق تجربه امروز بهترین موقعیتی که بشه یه مسابقه فوتبال رو دید این هست که روی زمین مقابل پرده بزرگ سینما دراز بکشی، بالش بذاری زیر سرت و پاهات رو بندازی رو هم(حالا نه اینکه لزوما به قول کیارستمی همزمان قلاببافی هم بکنب که زنانگی هم کرده باشی!) ... البته اگر تخم گل آفتابگردون هم باشه که چه بهتر! 

-----------------------------------
با وجود طرفداری از آلمان، از دید شخص شخیص خودم در اینجا میتونم بگم که خدا سه جای شکرگزاری باقی گذاشت که آلمان گل نزد:

1. اگر گل میزد ممکن بود آلمانیهای اطرافم دچار هیجانات آخن-پاخنی بشن و خطر (توخه؟) له شدگی وجود داشت.
2. در قدرت پیش گویی اختاپوس شک و شبهه ایجاد میشد خدای نکرده. 
3. بازی به وقت اضافه میکشید و وقت پارکینگم تموم میشد.

- اینجاست که شاعر با تقریب خوبی میگه "همه تیمها خوبن، تا وقتی که بحث منافع شخصی در میون نباشه".
- نتیجه اخلاقی دیگه اینه که: فقط و فقط با تایید اختاپوس برید بازی رو با آلمانیها ببینید.
- و در نهایت خطاب به طرفداری آلمان چنین گفت فردوسی پاکزاد... که رحمت بر آن تربت پاک باد:
"به آب دو دیده نباید گریست ...ازین خویشتن کشتن اکنون چه سود؟ چنین رفت و این بودنی کار بود!"







عکسهایی که نشون میده آلمانها همچون من خودشون رو با اختاپوس خفه کردن.




در اینجا بود که خانم پیرزن آلمانی جلو اومد و با اشاره به هشت پا گفت " این باخت همش زیر سر این نیم وجبی بود!"







هیچ نظری موجود نیست: