۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

Pimp

بچه که بودم یک روز یه سری بحث‌های اینتلکچوال ادبی/بی‌ادبی شروع کردیم در مورد معنای کلمات محاوره‌ای. مثلا اینکه «لامصب» یعنی لامذهب که یعنی بی‌دین و خیلی هم فحش بدی نیست چون مثلا آدم‌های خارجی لامصبن و خیلی هم با کلاس هستن (خوب اون موقع فکر می‌کردیم خارجی ها دین و ایمون ندارن).

... تا رسیدیم به کلمه «د..وث» و بعد از این‌که مدتی عقل‌هامون رو گذاشتیم روی هم به این نتیجه رسیدیم که احتمالا این کلمه از خلاصه و محاوره‌ای شدن کلمه «دریوزه» به دست اومده. دریوزه هم که یعنی بدبخت و بیچاره و فحش خیلی بدی محسوب نمیشه. بعد از اون تا مدت‌ها  از این کلمه تصویر یه گدای بدبخت و بیچاره تو ذهنم میومد... تا این‌که فهمیدم «د..وث» یه شغل نه‌چندان محترمانه است که اتفاقا فرهنگ و ادب فارسی توجه خاصی به اون داشته (خودش باید در یه مطلب جداگانه بحث بشه) و ربطی هم دریوزگی ندارند.

در رابطه با معنای فحش‌های فارسی روز به روز بیشتر به این نتیجه می‌رسم که آدم باید کمی در این مورد مطالعه‌اش رو زیاد کنه تا حرف دهنش رو بهتر بفهمه. فقط ترسم از روزی است که خود بزرگ شوم و در این ممالک خارجی بچه‌دار بشم و هنوز یاد نگرفته باشم کدوم یک از ترکیبات با «اسس» کلمه بد محسوب میشن و کدام صرفا کوول هستن و بی‌خطر.


-----------------
پ.ن.: ناگفته نماند که دریوزه هم یک شغل نه‌چندان محترمانه است...
دریوزه: به معنی دریوز است که کدیه و گدائی باشد. (برهان). آویختن از درها برای سؤال، یعنی گدائی. (سایت دهخدا)

هیچ نظری موجود نیست: